زبانحال حضرت زین العابدین علیهالسلام قبل از شهادت
هـربـار آب دیـدم و هـربـار سوخـتم بـسـیار گـریه کردم و بسیار سوخـتم ای زهر، داغ سینۀ من حاصل تو نیست من سالها به دیـدۀ خـونبـار سوختم از سال شصت و یک که چهل سال طی شده هر لحـظـه یـاد قـتـلگـه یـار سوخـتم دادم به گـریه حـکـم عَـلیکُنَّ بِالفرار در بین خـیمه، تـشنه و تبدار سوختم یـادم نـرفـتـه در وسـط نـیــزهدارهـا دیدم نـشـسـته عـمه گـرفتار، سوختم وقتی به نیـزه شد سر بابـای بیکـسم شد کـل دهـر بر سـرم آوار، سوختم یادم نرفته بوسه به رگهای حنجرش هر روز یاد آن غـم دشـوار سوخـتم دیدم رقیه خورده زمین روی بوتهای بیرون کشیدم از بدنش خار، سوختم در بند مستها چقدر حرمتم شکست با نـاسـزای دسـتـۀ اشـرار، سـوخـتم تا ازدحـام میشـود از حـال میروم خـیـلی به یـاد روضـۀ بـازار سوختم گـهـوارۀ رضـیـع حـرم را میان شام دیـدم مـیـان دکـۀ تـجــار، ســوخـتــم زخم عمیق سلسله هم آن قَدَر نسوخت طوری که از تهاجـم انـظار، سوختم با دیدن سکـیـنۀ مـظـلـومه خـواهـرم یک عـمر یـاد شرم عـلـمدار سوختم دیدم کـفن به پیکـر هر مرده میکنند سر را گـذاشتم روی دیوار، سوخـتم |